از 8 فوریه تا امروز 18 مارس ،چهل روز از موقعی که به من گفتی «همه چیز به این سادگی که تو میگی نیست..همه چیز از نظر من تموم شده س » و شکستن من ، اشکای من ، بُهت و انکار قلب من میگذره....
راستش خوابم نمیبره.... با خدا که این مدت بی نهایت ازش دور شدم ، از خودم که کلی ازش دور شدم ،حرف میزنم! قلب من اونقدر بزرگ نیست که بتونه ببخشدت! اگر نبخشم...خدا هممنو نمیبخشه! یا اصلا اگر نبخشم چه فرقی میکنه؟! چه فایده یا چه ضرریداره؟ میدونی ، قلبم خیلی شکسته... اونقدری که گاهی حس میکنم تمام رگ هایی که بهش وصل هست رودارن ازش جدا میکنن و از تو سینه م میکنن میارنش بیرون.... اونقدری این درد عمیق میشه که حتی با جسمم میتونم حس ش کنم... با همه اینا فکر میکنی میتونم ببخشمت؟! یا اگر نبخشم چه فایده داره؟! تو بر میگردی؟! برفرض هم که برگردی! من با این قلب شکسته دیگه میتونم دوستت داشته باشم؟! معلومه که نه... معلومه که من دیگه اون دختر چهل روز پیش نیستم! دختری که فکر میکرد همه چیز مثل قبل ه و خب حالا درست میشه... نه به قول تو «هیچی درست نشد! تموم شد...» اره تموم شد... اما تو کلی فکر کرده بودی از قبل بهش... اون روزایی که من توی ذهنم انتظار این رو میکشیدم که دوباره بیام پیشت وهمه چی درست بشه از اول تو با خودت فکر میکردی چطوری بهم بگی همه چی تموم شده! چقدر سرررد بهم بگی که قلبم یخ بزنه! قلبم یخ زد! همونموقع! در جا! شکست! ببخشید اما بخشیدنت خیلی بزرگه! تو قلب کوچیک من جا نمیشه....
چهل روز اما از نبودنت میگذره و من تصمیم گرفتم ، بعد این چهل رو سیاه این نبودن رو از تنم در بیارم! روی زخم دلم ی مرهم قوی بذارم! دوباره یا علی بگم وبلند شم! ببخشمت... ببخشم و دعا کنم به هرچیزی که بهتره برسی...اما از خدا میخوام که قلب شکسته منو ببینه! به خاطرش یا به من رحم کنه یا با تو بی رحم باشه و تقاص ش رو بگیره ازت...
بخشیدم و امروز همه چیز برای من تموم شد!
میرم که سیاه این درد رو از تنم در بیارم و خودم باشم...:-)
تو رو دست خود خدا میسپارم که جز اون ، هیچکس از حالم خبر نداشته و نداره!
همه چیز برای منم تموم شدس! اگر اون روز خلاف دلم و به خاطر تو گفتم قبول ... اگر با اشک چشم و خون دل گفتم قبول ، امروز با خون دل میگم همه چیز تموم شد! خدا کنه تو قانون های خدا «خون در برابر خون» محکم تر باشه!
تمومشد!
اینجا رو هم که برای روزایی ساخته بودم که بیام حرفای دلم روبزنم... روزایی که اذیتم میکنی از حال خودم برای خودمبنویسم! حذف میکنم...
:: بازدید از این مطلب : 20
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0